حجاب
تحليل واژه:
 
1ـ معناي لغوي : عفاف با فتح حرف اوّل، از ريشه "عفّت" است و راغب اصفهاني در مفردات (1) خود، عفّت را معني مي‏كند:
«العفّة حصول حالةٍ للنّفس تمتنع بها عن غلبة الشّهوة».
(عفّت، پديد آمدن حالتي براي نفس است كه به وسيله آن از فزون خواهي شهوت جلوگيري شود).
 
طريحي نيز در مجمع البحرين(2) مي‏آورد:
«عَفَّ عن الشيِ‏ِء اي امتنع عنه فهو عفيفٌ».(عفاف از چيزي ورزيد يعني از آن امتناع ورزيد پس او عفيف است).
 
و ابن منظور در لسان‏العرب(3) مي‏نويسد:
«اللفّة: الكّف عمّا لا يحلّ و لايجمل». (عفّت: خويشتن داري از آنچه حلال و زيبا نيست).
شرتوني لبناني نيز در اقرب الموارد(4) مي‏نويسد:
«عَفِّ الرجل: كَفَّ عمّا لا يحلّ و لا يجمل قولاً او فعلأ وامتنع». (عفاف ورزيد يعني در گفتار و كردار از آنچه حلال نيست دوري جست و خويشتن‏داري نمود).
پايه عفاف، خويشتن‏داري است و ردّپايي از جنسيّت يا اختصاص به جنس خاص (زن) در معني لغوي عفاف، وجود ندارد.
2ـ معناي عرفي: در ادب پارسي، "عفاف" از نظر معنا و گويش، تفاوت يافته است.
در لغت‏نامه دهخدا(5) چنين آمده است:
«عفاف: پارسايي و پرهيزگاري، نهفتگي، پاكدامني، خويشتن داري».
دكتر معين در فرهنگ فارسي معين(6) آورده است:
«عفاف: پارسايي، پرهيزگاري، پاكدامني، در تداول غالباً به كسر اول تلفظ مي‏كنند.»
بنابراين در گويش فارسي، عفاف به كسر اول و به معني "پاكدامني" به كار مي‏رود.
3ـ معناي اصلاحي: در تفكّر اسلامي، عفاف، واژه‏اي با بار معنايي خاصّ برگرفته از آيات و روايات، و گونه‏اي منش است همراه با كُنِش رفتاري و گفتاري.
 
عفاف در قرآن: در قرآن چهار بار از ريشه عفاف، استفاده شده است:
1ـ سوره بقره ـ 273: «يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفّف»؛
(نا آگاه گمان مي‏برد كه اينان توانگرند زيرا عفاف مي‏ورزند). در اين آيه، كنش بزرگ منشانه، عفاف است، خويشتن‏داري، عزّت نفس و امتناع از دست نياز دراز كردن.
2ـ سوره نساء ـ 6: درباره شناخت زمان رشد و بلوغ يتيمان، به سرپرستان سفارش مي‏كند كه از دست يازي به اموال يتيمان خودداري كنند و عفاف ورزند. اين آيه نيز خويشتن‏داري را عفاف را خوانده است.
3ـ سوره نور ـ 32: «وليتعفّف الّذين لا يجدون نكاحاً حتّي انعمهم اللّه من فضله»؛ (و كساني كه اسباب زناشويي نمي‏يابند، پاكدامني ورزند تا آنكه خداوند از بخشش خويش توانگرشان گرداند). در اين آيه خويشتن‏داري (استعفاف) را به رام كردن قوّه جنسي اطلاق فرموده است.
4ـ سوره نور ـ 60: «و القواعد من النّساء اللاّتي لا يرجون نكاحأ فليس عليهنّ جناحُ ان يضعن ثيابهنّ غير متبرّجات بزينةٍ و ان يستعْففْنَ خيرٌ لهّن واللّه سميعٌ عليمٌ.»؛ (و زنان يائسه‏اي كه اميد زناشويي ندارند، گناهي نيست كه جامه‏ها (چادرها)يشان را فروگذارند به شرط آنكه زينت نمايي نكنند و اگر پاكدامني بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنواي داناست(7)).
در زبان پارسي، از خويشتن‏داري در امور جنسي و شره نبودن، به پاكدامني تعبير مي‏كنند كه بخشي از گستره معنايي "عفاف" است زيرا عفاف، مطلق خويشتن‏داري را گويند همان‏گونه كه در آيات ياد شده، از خويشتن‏داري در امور اقتصادي و مالي نيز با كلمه استعفاف و تعفّف، ياد شده است.
 
 
اينك آيا مي‏توان گفت: عفاف، صرفا همان حالت دروني و نفساني است و به بروز خارجي و اجتماعي آن حالت نفساني، ربطي ندارد؟! از منظر قرآن، چنين نيست بلكه به دليل اهميّت نحوه بروز عفاف، اين واژه، به «ظهور خويشتن‏داري» نظر دارد. در آيه نخست، حالت رفتاري مسلمان فقير را به نمايش مي‏گذارد كه چگونه خود را بي‏نياز جلوه مي‏دادند، با رفتاري عفيفانه و بزرگ منشانه.
 
 
در آيه دوّم، دست يازي به اموال يتيمان را غير عفيفانه، معرّفي مي‏كند. در سوّمين آيه، خويشتن‏داري و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسي را استعفاف مي‏داند و آيه چهارم، زنان سالخورده را سفارش مي‏كند كه عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، يعني عفاف را برابر با «حجاب» گرفته است. بنابراين عفاف از منظر تفكّر اسلامي، هم رويه دروني دارد كه حالتي نفساني جهت كنترل و جهت‏دهي به شهوت (كشش و اشتياق) است و هم رويه‏اي بيروني كه نشانه‏هايش در رفتار و گفتار هويدا مي‏شود تا حالت درون را به نمايش گذارد. در روايات اسلامي نيز "عفاف" به معني "خويشتن‏داري" است كه در كردار و گفتار آشكار باشد.
 
مرحوم شيخ عباس قمي در سفينه البحار(8)آورده است:
«و يطلق في الاخبار غالباً علي عفّة الفرج و البطن و كفّها عن مشتهياتهما المحرّمه». (در روايات، عفاف، بيشتر به معني خويشتن‏داري نسبت به شكم و شهوت به كار مي‏رود، و بازداشتن ايندو از فزون خواهي حرام).
 
امام علي(ع) مي‏فرمايند:
«العفاف زهادة»(9)؛ (عفاف زهد ورزي و خويشتن‏داري است).
و «العفّة تضعّف الشّهوة»(10)؛ (خويشتن‏داري شهوت را ناتوان مي‏سازد). 
 
رابطه "عفت" با "شهوت":
 
در روايات و آيات، ميان «شهوت‏پرستي» و «عفّت»، تقابل جدّي برقرار شده و به دينداران، آموزش داده مي‏شود كه شهوت‏پرستان، عفيف نيستند ولي به نظر مي‏رسد كه معمولاً تنها بخشي از گستره معنايي شهوت‏پرستي، مورد نظر برخي دينداران واقع شده است.
 
معناي لغوي "شهوت":
 
راغب در مفردات(11) مي‏نويسد:
«اصل الشّهوه نزوعُ النّفس الي ما تريده و ذلك في الدّنيا ضربان، صادقة و كاذبة. فالصّادقة ما يختلّ البدن من دونه كشهوة الطّعام عند الجوع و الكاذبة ما لا يختّل من دونه». (اصل شهوت، كه كشش و اشتياق نفس است به آنچه اراده كند، در دنيا بر دو گونه است: حقيقي و غيرحقيقي؛ اشتياق حقيقي آنست كه بدن بدون تأمين آن آسيب مي‏بيند؛ همانند اشتياق به غذا هنگام گرسنگي. و اشتياق به كاذب آنست كه بدن بدون تأمين آن آسيب نمي‏بيند).
طريحي در مجمع البحرين(12) مي‏آورد:
«الشّهوات بالتّحريك جمع شهوة، و هي اشتياق النّفس الي شيي‏ء». (شهوات جمع شهوت، به معني اشتياق نفس به چيزي است).
دهخدا در لغت‏نامه(13) مي‏نويسد:
«شهوت: آرزو و ميل و رغبت و اشتياق و خواهش و شوق نفس و حصول لذت و منفعت»
و فريد وجدي(14) در دائرة المعارف تعريف مي‏كند:
«الشّهوه حركة النّفس طلبا للملائم»؛ (شهوت حركت نفس است در جستجوي آنچه موافق و سازگار است).
اين معني، جنبه عملي «شهوت» را نيز دربردارد در نتيجه، شهوت، معنايي عام دارد.
در اصطلاح قرآن(15) نيز شهوت به معني عام به كار مي‏رود:
«زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذّهب و الفضّة و الخيل المسوّمة و الانعام و الحرث ذلك متاعٌ الحيوة الدّنيا...»؛
(عشق به خواستينها از جمله زنان و فرزندان و مال هنگفت اعمّ از زر و سيم و اسبان نشاندار و چارپايان و كشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است: اينها بهره زندگاني دنياست).
 
معناي اصطلاحي شهوت:
 
غالبا به خواهش و اشتياق جنسي انسان، شهوت گفته مي‏شود و شهوتراني را در بخش كوچكي از گستره اميال نفس به كار مي‏برند حال آنكه در تحليل قرآن و روايات، «شهوت به معني عام» در برابر «عفّت به معني عام» قرار دارد. خواهش نفس و تلاش براي برآوردن آن ميل، در برابر خويشتن‏داري در طاعت خواهشهاي نفساني است. انسان شهوت‏پرست از كردار و گفتارش پيداست. از كوزه، همان برون تراود كه در اوست. انسان عفيف و با اصالت نيز از سخن و كنش او هويدا است. عفاف، تنها پاكدامني جنسي نيست.
 
شهيد مطهري در "تعليم و تربيت در اسلام" مي‏گويند:
«عفاف يعني آن حالت نفساني يعني رام بودن قوّه شهواني تحت حكومت عقل و ايمان. عفاف و پاكدامني يعني تحت تأثير قوّه شهواني نبودن، شره نداشتن. يعني جزو آن افرادي كه تا در مقابل يك شهوتي قرار مي‏گيرند بي‏اختيار مي‏شوند، و محكوم اين غريزه خود هستند، نبودن. اين معني عفاف است.»
 
ويژگي‏هاي مفهوم عفاف:
عفاف و خويشتن‏داري، در برابر فزون خواهي شهواني و كشش نفساني، چه ويژگي‏هائي دارد:
1ـ خصلتي انساني است. 2ـ حالتي دروني است.
3ـ نشانه‏هاي بيروني دارد. 4ـ در رفتار و گفتار بروز مي‏كند.
5 ـ با رفتار و نشانه‏هاي متناقض، سازگار نيست.
6ـ نه از موضع ناتواني بل از بلنداي عزّت و اقتدار، صورت مي‏بندد.
عفاف، خويشتن‏داري با علائم و نشانه‏هاي رفتاري و گفتاري است و وجود آن بستگي به وجود نشانه‏هاي آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعايت نشانه‏هاي آن ممكن نيست. عفّت نمي‏تواند يك امر صرفا دروني باشد و هيچ علامت بيروني نداشته باشد. بخشي از تفاوت در نشانه‏هاي خويشتن‏داري زن و مرد، از تفاوت در خلقت آنها سرچشمه مي‏گيرد و يكي از نشانه‏هاي عفاف، پوشش است. عفاف بدون رعايت پوشش، قابل تصوّر نيست. نمي‏توان به زن يا مردي، «عفيف» گفت در حالي كه عريان يا نيمه عريان در انظار عمومي ظاهر مي‏شود گرچه تفاوت رفتارهاي انساني و حيواني، ريشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرايشها و منش‏ها دارد. در اسلام از نشانه‏هاي برجسته «عفاف» مي‏توان به پوشش اسلامي (حجاب) اشاره نمود.(16)
شهيد مطهري در مسئله حجاب مي‏نويسد:
«وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمي‏كنند متعرّض آنها شوند.(17)».
ايشان در ذيل آيه 61 سوره نور چنين مي‏نويسد:
«از جمله «ان يستعففن خيرٌ لهنّ» مي‏توان يك قانون كلّي را استنباط كرد و آن اينست كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات كند پسنديده‏تر است و رخصتهاي تسهيلي و ارفاقي كه به حكم ضرورت درباره وجه وكفين و غيره داده شده است، اين اصل كلي اخلاقي را نبايد از ياد برد.»(18)
نشانه بودن «حجاب» براي «عفاف» گريزناپذير است. پوشش، نشان عفاف است.
«عفّت و حيا، خصلتي انساني است كه تاريخ بر نمي‏تابد و مورد پذيرش تمامي انسانها بود، و هست. و انسانهاي بزرگ و اديان آسماني نيز بدان توصيه كرده‏اند. در شريعت اسلامي نيز بر آن تأكيد فراوان شده است. همين خصلت انساني يكي از فلسفه‏هاي اصلي پوشش آدمي بوده است»(19)
در خصوص اندازه وابستگي پوشش با حجاب، استاد مطهري مي‏نويسند:
«حيا و عفاف از ويژگيهاي دروني انسان است و حجاب به شكل و قالب و نوع و چگونگي پوشش بر مي‏گردد. تفاوت باطن و ظاهر يا روح و جسد و يا گوهر و صدف را مي‏توان به عنوان تمثيل در اين زمينه به كار برد. به گمان ما اينها دو حقيقت هستند و ميزان وابستگي اين دو نياز به تأمل دارد»(20)
استاد حجاب و پوشش را نشانه عفاف مي‏داند:
1ـ ايشان در تحليل آيه 59 سوره احزاب، خداوند به پيامبر دستور مي‏دهد كه به همسران و دختران و زنان مؤمن فرمان دهيد جلباب (پارچه‏اي كه تمام بدن را بپوشاند) به خود گيرند، مي‏نويسند:
«بنابراين در اين فراز قاعده‏اي كلّي بيان شده كه زن مسلمان چنان رفت و آمد كند كه علائم وقار و عفاف از او هويدا باشد.»(21)
2ـ و نيز: «حجاب و پوشش تنها يك تكليف است و نشانه يك خصلت انساني يعني عفاف»(22)
3ـ و: «حجاب و پوشش نشانگر عفت است»(23)»
4ـ و نيز: «قرآن عفت دختران شعيب را در حال چوپاني و آب دادن به گوسفندان در جمع مردان بازگو مي‏كند. عفت مريم را در معبدي كه همگان چه زن و چه مرد به پرستش مي‏آيند، مي‏ستايد».(24) آيا عفت دختران شعيب و عفت مريم(س) همان رعايت خويشتن‏داري و دارابودن نشانه‏هاي آن در كردار و گفتارنيست؟ 5 ـ و: «متانت در سلوك ظاهري و در انتخاب پوشش از عفاف دروني خبر مي‏دهد.»(25)
اگر وابستگي حجاب با عفاف قطعي نشود نمي‏توان در استدلال براي حجاب، از ارتباط «نشانه» و «واقعيّت» سخن گفت.
تفكيك "عفاف" از "حجاب"!
گفتيم كه پوشش، ارتباط بنيادي با عفاف داشته و نمي‏شود كسي طرفدار حيا و عفاف باشد ولي با اصل پوشش مخالف باشد. پوشش اسلامي كاملترين گونه رعايت عفاف است.
 
اگر بين حجاب و عفاف، جدايي اندازيم دو مشكل عمده رخ مي‏نمايد: (26)
1ـ جدايي بين عفاف و حجاب تا كجا مي‏تواند پذيرفتني باشد؟ ملاك و معيار تبيين اين جدايي و اندازه و شكل رعايت پوشش براي حفظ عفاف چه چيزي خواهد بود؟ و نيز مي‏پذيريم كه ممكن است افرادي عفيف و پارسا باشند امّا حجاب را به گونه‏اي كه مورد توصيه شارع است دارا نباشد ولي به اين امر هم بايد توجه كرد كه اين جدايي تا كجا مي‏تواند ادامه يابد؟»(27)
2ـ با پذيرفتن جدايي عفاف از حجاب تنها دليل لزوم حجاب بر زنان هرزگي و هوسبازي مردان خواهد بود: «اگر زنان بدون حجاب، عفيف و پاك هستند، آيا مردان نيز چنين‏اند، و هوسبازي نمي‏كنند و از هرزگي دست برمي‏دارند.»(28)
قانونگذار ضمن توجه به حال و روانشناسي مردان، براي زنان در باب پوشش بدن، قانونگذاري مي‏كند و با همه‏جانبه‏نگري و نگاهي متعالي به زن و مرد، خويشتن‏داري را براي هردو توصيه مي‏كند حجاب از مسلّمات احكام اسلام است و با توجه به آيات و روايات، جدايي حجاب و عفاف، قابل تصوّر نيست.
خودنمائي و تحريك مردان (تبرّج)
آيا حضور زنانه زن در جمع مردان با تشديد ديدگاه جنسيّت‏مدار و تأكيد بر تفاوت جنسي از طريق آرايش و زينت نمايي مي‏تواند باعث نگاه انساني به زن باشد؟ آيا تمايل و گرايش به زيبا نمايي در جمع مردان و بي‏ميلي در زيبا نمايي در كانون گرم خانواده، مي‏تواندنشانه عفّت باشد؟! اين ديدگاه كه بدون حجاب و با آرايش و جلوه‏گري مي‏توان حضوري انساني (و نه جنسي) در جامعه داشت و عفيف بود، به شوخي بيشتر شبيه است تا سخني قابل دفاع.
امكان ندارد كسي با تمام توان، ديده ديگران را به زنانگي و صفات جنسي‏اش فرابخواند و در همان حال از آنها بخواهد كه به ظاهر من ننگريد و به درون من بنگريد كه انساني عفيف و خويشتن‏دار هستم!! خود او نيز اگر در وجدان خود لختي بيانديشد، خود را عفيف نخواهد دانست زيرا ظاهر، نشان باطن است و حق و باطل، نشانه‏هاي متفاوت دارند. نمي‏توان نشانه باطل بر پيشاني حقّ زد و يا حقّ را در باطل جست.
فريبكاري مردانه، بردگي زنانه
روزگاري نه چندان دور، زن را به جرم زن بودن در خانه حبس مي‏كردند و شايد سخت‏گيري آنچناني در گذشته، سهل‏انگاري اين چنين در روزگار جديد را فرا روي بشر قرار داده و زنان را در انظار عمومي به حراج گذارده است. در گذشته، جسم زن، دربند خشونت‏طلبي مرد بود و اين بار، روح زن در اسارت فريبكاري او است، مردان تمامت خواهي كه آزمندي و شهوت‏پرستي آنان غرب را فراگرفت و شرق را تهديد مي‏كند امروز اگر هم جسم زن، در حبس نباشد امّا در آغوش هوس بازي مردان تبه‏كار و آزمند اسير است و روح و فكر زن، زنداني زندانهاي بزرگتر براي التذاذ مردان فاسد.
چه طرفه حديثي كه اسارتي اين چنين را «آزادي زن» بناميم. فمينسيم، تهمتي است بر تارك رنج‏كشيده زن غربي كه زنان شرقي را نيز به خود فرا مي‏خواند. چه زماني مرد حاضر مي‏شود از همه مزاياي جنسي خود در طول تاريخ دست بردارد؟ مگر همين مرد مدرن نبود كه نيروي كار مردان را براي فن آوري و صنعت پيشرفته‏اش كافي نمي‏ديد و با فريب كاري و نيرنگ نيروي كار زنان و مصرف بي‏اندازه استعدادهاي زنانه آنان دست يافت.
«امروزه كه مردان موفق شده‏اند با نامهاي فريبنده آزادي و تساوي و غيره اين حائل را بردارند، زن را در خدمت كثيف‏ترين مقاصد خويش گرفته‏اند. بردگي زن امروز بيشتر به چشم مي‏خورد(29).»
 
بنيانهاي فلسفي "عفاف"
1ـ نگاهي انساني به انسان: انسان، موجودي آزاد و انتخاب‏گر است و قادر است با نيّت و اراده به اعمالي دست مي‏زند كه انگيزه آنها حسّ عشق و پرستش، خداخواهي و خداجويي فطري و حسّ‏اخلاقي و دگرخواهي مي‏باشد. اين موجود آزاد، تحت تأثير نيروهاي دروني و بروني قرار دارد كه در تصميم‏گيريهاي وي، نقش اساسي و حياتي بازي مي‏كند. در او، قوّه عاقله، قوّه شهواني و قوّه غضبيّه نهاده شده است كه با روشي هوشمندانه با ميانه روي و اعتدال مي‏تواند از همه نعمتهاي خدايي و استعدادهاي انساني نهفته در خود استفاده بهينه كند. انسان مي‏تواند تعالي پيدا كند و خردگراي فرهيخته شود يا سقوط كند و به لذّت‏گراي نابخرد، تبديل گردد و يا در نهايت به حيواني خشونت‏طلب، تغيير هويّت دهد. نگاه اسلام به انسان، نگاهي متعالي است و از منظر خردگرايي شرافت‏مندانه و خداجويي عزّت مدارانه، انسان را مي‏نگرد و مي‏خواهد كه نگاه من به تو، تحت تأثير مؤلّفه‏هاي ديگري، غير از برابري انساني و تقوا، قرار نگيرد. هرگز نبايد به ديگري (انسان ديگر) از زاويه جنسيّت، مليّت و رنگ و... نگريست. اسلام هر نوع ابزاري كه اغلب در خدمت منافع ديدگاه لذّت‏گرايانه افراطي يا خشونت‏طلبانه يا برتري نژادي قرار گيرد به چالش فرامي‏خواند و آن را غير انساني مي‏داند. عفاف، هوشمندانه‏ترين حالت كنترل نفس و اعمال قدرت در حوزه شخصيت خويش است كه تلاش در برجسته و شفاف كردن انسانيّت انسان دارد و از جلوه‏گري و عشوه‏گري جنسيّت‏مدار جلوگيري مي‏نمايد.
2ـ كمال‏گرايي انسان: خصلت انساني "خويشتن‏داري"، بايد حفاظت شود و اساسي‏ترين فلسفه معنوي "پوشش" در ميان اقوام، ملل، تمدّنها و اديان، حفظ همين خصلت انساني حيا و عفّت است. اسلام، طرفدار اين ويژگي انساني است و زن و مرد را به رعايت آن براي رسيدن به كمال و فضيلت فرامي‏خواند، در كانون خانواده نيز زن و شوهر را توصيه به رفتاري انساني مي‏كند و كُنِش جنسي ميان زن و شوهر و لذت‏گرايي مشروع و قانونمند را نيز در همين راستا توصيه مي‏كند. اسلام، از نگاه‏هاي غيرانساني، جلوگيري كرده و به زن و مرد مؤمن سفارش مي‏كند كه چشم‏چراني نكنند و نگاهي عفيفانه داشته‏باشند:
«قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم»(30)؛ (به مردان بگو ديدگان (از نظر بازي) فروگذارند) «و قل للمؤمنات يغضضن من ابصار هنّ»(31)؛ (به زنان مؤمن (هم) بگو ديدگانشان را فرو گذارند).
 
آثار "عفاف"
«خويشتن‏داري»، توانايي برجسته روحي به انسان مي‏دهد تا وي در برابر هجوم سركش هوي و هوس پايداري كند و در فراز و فرود زندگي، به كمال رسد. انساني كه اعتقاد به اصول و ارزشها دارد؛ در واقع، به سرچشمه همه مهرباني‏ها، لطافت‏ها، عاطفه‏ها، عشق‏ها، زيبائي‏ها و هنرمندي‏ها و ابداع‏ها ايمان دارد و چنين ايماني، چونان بنيان مرصوص است(32) كه هيچ تندبادي، از آزمندي، فزون خواهي و خشونت طلبي نمي‏تواند وي را آشفته سازد. وي را وقار و عزّت و بلنداي كوه ماند كه دلي شفاف، و پاك دارد چونان پاكي آب زلال در چشمه‏هاي رسته از دل كوهساران.
اين آرامش دروني و بروني، به خويشتن‏داري انساني مي‏انجامد. برخي ديگر از بركات عفاف عبارتند از:
1ـ آرامش روحي فرد و جامعه (بهداشت رواني): با عفاف و خويشتن‏داري مي‏توان از هرز رفتن استعدادها، توان‏ها و امكانات جلوگيري نمود و به بالندگي هنجارها و ارزشها ياري نمود:
 
«از نظر اسلام محدوديت كاميابي جنسي به محيط خانوادگي و همسران مشروع از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع كمك مي‏كند(33)»
پايبند نبودن به حجاب، آرامش خانواده و جامعه را برهم زده و به التهاب دامن مي‏زند:
«فلسفه پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع از نظر اجتماع خانوادگي اينست كه همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت كردن او به شمار مي‏رود؛ در حالي كه در سيستم آزادي كاميابي، همسر قانوني از لحاظ رواني يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار مي‏رود. و درنتيجه كانون خانوادگي بر اساس دشمني و نفرت پايه‏گذاري مي‏شود.(34)»
2ـ پايداري نظام "خانواده": رعايت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسيب‏ناپذير نگه مي‏دارد. آيا آنان كه با فريب‏كاري، شعار آزادي زن را سر دادند و حجاب را از عفّت، تفكيك كردند، توانستند با ولنگاري زنان در غرب و تشويق مردان هوس‏باز، نظام خانواده را حفظ كنند؟
3ـ اصلاح زن "شيي‏ء شده": امام خميني، در توضيح نگرش غربي به زن را نگرش به يك كالا، تعبير زيبائي دارند: «در خصوص زنان، اسلام هيچگاه مخالف آزادي آنها نبوده است. به عكس، اسلام با مفهوم "زن شيئ شده" و به عنوان شيئ، مخالفت كرده است و شرافت و حيثيّت وي را به وي باز گردانده است.(35)»
4ـ عفاف، منشاءِ فرهنگ و ادبيات: همه زيبايي و شكوه تمدن و فرهنگ انسان را در يك كلمه مي‏توان خلاصه كرد و آن عشق است. استواري عشق به اسطوره‏هاي كمتر دست يافتني است. زبان عاشقان، زبان شعر است كه چون دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشيني كه تن نمي‏شناسد و سر بر باد مي‏دهد ولي مهربان و ترحّم‏برانگيز است و حتّي دل معشوق سنگ دل را مي‏سوزاند و به تحسين واميدارد. اين بلنداي شكوهمند فرهنگ و ادب شرقي، عرفاني و ايراني، دست‏مايه يك نسل سرفراز اصيل، خويشتن‏دار و متمدن است كه از منظر عفاف به يكديگر مي‏نگريستند. زن در حشمت و جلال مي‏زيسته است و مرد همواره در پي اين حشمت و جلال مي‏رفته است كه به سادگي و آساني، دست يافتني نبوده است. كمتر بازيچه دست هوسران مردان بوده و بيشتر ارزش و اعتبار داشته است.
«آيا آنجا كه سلسله مقررات اخلاقي به نام عفت و تقوي بر روح مرد و زن حكومت مي‏كند و زن به عنوان چيزي گرانبها دور از دسترس مرد است اين استعداد بهتر به فعليت مي‏رسد يا آن‏جا كه احساس منعي به نام عفت و تقوي در روح آنها حكومت نمي‏كند و اساساً چنين مقرارتي وجود ندارد. وزن در نهايت ابتذال در اختيار مرد است.(36)»
 
اما زن بدون عفّت و پوشش، اين جمال مرموز و شاعرانه را نيز از كف مي‏دهد و به زباله‏دانيِ شهوت مردانِ بي‏اصول بَدَل مي‏گردد، مرداني كه نه شاعر، بلكه تبهكارند.
 
 
 
پاورقيها:
 
17ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 177
 
10ـ ميزان الحكمه ـ جلد 6 ـ ص 363 ـ حديث 12861
 
15ـ قرآن ـ سوره آل عمران ـ آيه 14
 
11ـ راغب اصفهاني ـ معجم مفردات الراغب ـ ص 276
 
19ـ حجاب ـ مهريزي ـ ص 39
 
18ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 168
 
16ـ شهيد مطهري ـ تعليم و تربيت در اسلام ـ ص 106 ـ انتشارات الزهراء
 
14ـ فريد وجدي ـ دائرة المعارف القرن العشرين ـ جلد 6 ـ ص 515
 
13ـ لغت نامه دهخدا ـ جلد 9 ـ ص 13894
 
1ـ راغب اصفهاني ـ معجم مفردات الراغب ـ ص 350
 
12ـ طريحي ـ مجمع البحرين ـ ج 1 ـ ص 252
 
2ـ طريحي ـ مجمع البحرين ـ جلد 5 ـ ص 101
 
20 الي 29 ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 52 الي 57
 
3ـ اين منظور ـ لسان العرب ـ جلد 9 ـ ص 253
 
35ـ امام خميني ـ زن و آزادي در كلام امام خميني (قدس سره) ـ ص 32 ـ سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد
 
31ـ سوره نور ـ 31 ـ ترجمه خرمشاهي
 
30ـ سوره نور ـ 30 ـ ترجمه خرمشاهي
 
32ـ سوره صف / 4
 
34ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 89
 
33ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 83
 
36ـ شهيد مطهري ـ اخلاق جنسي ـ ص 84
 
4ـ شرتوني لبناني ـ اقرب الموارد ـ جلد 2 ـ ص 803
 
5 ـ لغت نامه دهخدا ـ جلد 10 ـ ص 14081
 
6ـ معين ـ فرهنگ فارسي معين ـ جلد 2 ـ ص 2319
 
7ـ ترجمه بهاءالدين خرمشاهي از قرآن مجيد
 
8 ـ شيخ عباس قمي ـ سفينه البحار ـ جلد 2 ـ ص 207
 
9ـ ميزان الحكمه ـ جلد 6 ـ ص 359 ـ حديث 12824
 
پديدآورندگان :
سادات فخر، سيد علي
نشريه :كتاب نقد
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: احکام ، حجاب ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:55 | نویسنده : گمنام |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • اسپید شاپ